baybek

Friday, June 16, 2006

baybek mi yoxsa babek?


Baybək mi yoxsa Babek-Babək-Babak mi?

Mehran Bahari




Mənfi Mubarizənin ən önəmli parçalarından biri, adların Türkcələşdirilməsidir. Buraya həm indi öz şəxsi adlarımız, həm movcud coğrafi və yer, bölgə, şəhər, qurum, dukan vs. adları, həmi də tarixi şəxsiyətlər vs. adları daxildir.

Məncə Babək adının işlədilməsi bu açıdan saxıncalı ve sorunludur:

1- Babək sözündəki "a" uzun â'dır ki bizim çağdaş Türkcəmizdə belə bir səs yoxdur. Bu uzun "â" səsi Fars dilində vardır və Türk və Fars dillərində ortaq olan sözlərdə işlədildiyi vaxt, o kələmənin Farsca olduğu görüntüsü və hissini yaradır.

2- Yabancı kökənli, özəlliklə Ərəb və Fars dillərindən alınma şəxs adlarını, biz mütləq şəkildə öz Türkcəmizdə olduğu təkin yazmalıyıq. ör: Məməd, Məmməd (Məhəmməd yerinə), Yusuf (Yusef yerinə), Mahmıt (Məhmud yerinə) v.s.

Bu nədənlə Babək adını da biz, öz dilimizin yapısına görə yazıb söyləməliyik. Dilimizdə Babək (qıssa a ilə) olmadığına görə, ən yaxşı yol onu Baybək şəklində yazıb söyləməkdir.

3- Babək yazıldığı durumda, bu kələməyə İrani bir kökən (Papek) qəbul etmiş oluruq. Halbuki Baybək yazanda bu kələmənin Türkcə kökənli olduğu ortaya çıxır. (Bay+Bək)

4- Baybək biçimi, həm çağdaş Türk dillərində (Türkiyə, Tataristan,...), həm də əski Türk dillərində (Bolqar, ...) işlədilən bir şəxs adıdır.

Yuxarıda sıraladığım nədənlərdən dolayı, məncə bu ad "Baybək" şəklində yazılıb söylənməlidir.

Thursday, June 15, 2006



Babek: Bir İsyan


بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

(اوياق)

گئـچيب جـاندان اؤز ائليـه جـان وئره ن
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
آنـا يوردا اوره كدن عئشق بسلــه يه ن
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

ايللــر بـويـو ، جـللاد بـوينـو بـورمـوشام
سينـه گـريب دوشمـه نيمـي يورموشام
ائللريميــن خـيــدمتينــده دورمـوشــام
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

بـاغلي قوللا معتصــم'دن قــورخمــاديم
اؤلوم گلدي من سؤزومدن چـيخماديم
آل قانيمي مه ير اوزه يـاخماديم
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

تـاريخيمــي آل قــانيمــلا يــازميشــام
قودوزلارا دريــن قـبير قــازميشـام
كيم دئييري من يولومو آزميشام
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

هوندور داغـام سئللــر منــي ييخـمادي
دوشمنيم ده اوزومه خــور بـاخمادي
آخدي قانيم گؤز ياشلاريم آخمادي
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

سينمــده بير يـانـار اود وار سـؤنـولمـه ز
شرف يولو گئده ن يـولچو دؤنولمه ز
محببتيم ائللــريمــــــــدن اوزولمـــــه ز
بـاشـي اوجـــا آذربـايجـــان اوغلويـام

قودرتيمي اؤز ائليمدن آلميشــام
چـراغ اولـوب قــارانليقــدا يــانميشــام
ظفـر مـــارشــي وطنيمــده چالميشـام
بـابكم من آذربـايجـــان اوغلويـام

ايـران بــدن آذربـايجــان جــانيمديـــر
تـوركو ديلــي دامــارلاردا قــانيمديــر
بورا منه وطنيمــديــر شانيمــديـــر
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام

Atropat-Babek-Javanshir-Dada Qorqut



The heroism of such military leaders as Djavanshir and Babek has become a school of patriotism and embodiment of the unity of the nation and integrity of Motherland.

Heydar Aliyev




تحول معنایی واقعیت تاریخی مبارز آذربایجانی بابک

هر کلمه در هر زبان معنایی خاص را افاده می کند و تصورات و تصدیقات معینی را در ذهن تداعی می کند.اما کلمات در طول تاریخ تفکر و اجتماع بشری به دنبال تغییر افکار و دستاوردهای جدید علمی و همچنین کشفیات تازه تاریخی از بار معنایی گذشته تخلیه و برای القای معنای دیگری مورد استفاده قرار می گیرند.نام بابک مبارز آذربایجانی نیز در طول تاریخ چنین تحولی را پشت سر گذاشته و همه نسلها در پس ذهنیت خود با شخصیتی که آن کلمه معرفی می کند مواجه شده اند.بابک تا سالها در نگاه منابع عربی مورد جفا بوده و تاریخهایی که در دربار خلفای بنی عباس نوشته شده بودند سعی در تخریب این شخصیت در افکار عمومی مسلمین داشته اند.در مقابل ادبیات رسمی عرب جریانی به نام شعوبیه در میان فارسیان شکل گرفته بود که در کل توجه به قوم فارس را در سایه اساطیر مد نظر قرار داده بود.این جریان نیز به حرکت بابک و همرزمانش به عنوان نهضتی شعوبی می پرداخته است.حکومت پهلوی که سعی در عرب ستیزی و اسلام ستیزی داشت بیشتر به قرائت شعوبی نظر داشت.جمهوری اسلامی نیز این کلمه و معنای تاریخی آن را بسان بسیاری از کلمات و واقعیات تاریخی معلق نگه داشته بود.

نسل جدید ملت ترک پس از قریب به یک دهه فعالیت مستمر در اواخر سالهای هفتاد به سراغ بابک رفت.این نسل از طرفی به کند و کاو در واقعیت تاریخی شخصیت بابک و مبارزه اش با مهاجمان آن روزگار پرداخت و از طرف دیگر او را به عنوان یکی از سمبلهای مبارزاتی آذربایجان برگزید.از آنجا که بابک در سرزمین های تاریخی آذربایجان به مبارزه مشغول بوده است و قلعه اش تقریبا در مرکز آذربایجان قرار می گیرد و با توجه به تجلیلی که برخی مورخان و روشنفکران مبارز در دهه های اخیر از او کرده اند بسرعت بابک در معنایی جدید بار دیگر در سرزمین آذربایجان نامدار شد.

از سال ۱۳۷۹ تا ۸۲ صدها هزار نفر هر سال در پایان هفته دوم تیرماه در قلعه بابک در شهرستان کلیبر گرد هم آمدند و ارتفاعات کوهستانی آن شهرستان را تبدیل به محلی برای ابراز خواسته های فرهنگی و اجتماعی ترکان کردند.مردم در دو روزی که در آنجا بودند ضمن تشکیل کمون های کوچک (بدون توجه به موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد) فرهنگ- زبان و هنر ترکی را به نمایش می گذاشتند.گاهی اجتماعاتی بزرگتر نیز تشکیل می شد و مردم در سخنرانی های کوتاه مسائل آذربایجان و جامعه ترک کشور را بیان می کردند.همزمان با این اجتماعات سازمان های غیر دولتی مختلف نیز با برنامه هایی که برای این دو روز داشتند چهره و هدف مسالمت آمیز جریانی را که خود را در قلعه بابک نشان می داد بیشتر عیان می کردند.به عنوان مثال در سال ۸۲ یک گروه طرفدار محیط زیست با مستقر کردن اعضایش در کوهستان به پاکسازی محیط از آلاینده ها مشغول بود.

معنای جدید و روشنی که از بابک امروز در اذهان ترکها شکل گرفته به واقع کاملا با تحولی که در ذهن ترکها انجام گرفته است همخوانی دارد و بنابراین زدودنی نیست.ملتی که امروز بیرق هویت خواهی بلند کرده است طی یک پروسه تاریخی و فکری طولانی به آن رسیده است و نتایج بدست آمده آنقدر عینی و ملموس و همچنین مفید برای پیشرفت و هماهنگی با دنیای مدرن و دموکرات هستند که تجربه ۱۵ ساله اخیر ثابت کرده است ترکها نه تنها از آن صرف نظر نخواهند کرد بلکه آن را به عنوان تنها راه حل برگزیده اند.

حکومت جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۳ با ایجاد پادگان نظامی در منطقه ای که قلعه بابک در آنجا قرار دارد و نیز با بستن جاده های منتهی به کلیبر در هفته دوم تیرماه از اجتماع مردم در ارتفاعات کوهستانی اطراف قلعه جلو گیری می کند.ماموران دولتی فعالیتهای بازدارنده را تا شهرهای مختلف آذربایجان امتداد داده و در این شهرها با دستگیری فعالین ترک و یا تهدید گروههایی که قصد عزیمت دارند سعی در جلوگیری از اجتماع مسالمت آمیز و قانونی مردم داشته و دارند.

اما حکومت ایران نیز مثل سایر همتایان تاریخیش تکرار تجربه نامبارکی را می آزماید که شکستش بر عقل بشر امروز مسلم است.همانگونه که در بالا ذکر شد بابک تنها به عنوان سمبلی برای مبارزه انتخاب شده است.مبارزه ای که بعد از تحولی بزرگ در ذهن ترکها از قشقاییستان تا آذربایجان پدید آمده است.در حقیقت ترکها متوجه غفلت خود از فرهنگ و زبان مادریشان در دوره مدرن شده اند و دیگر هیچ راه بازگشتی برای ایشان جز هویت خواهی وجود ندارد.هر گونه سد راه برای این جریان ایستادگی در مقابل تاریخ است.تجمع قلعه بابک درست از سال ۸۳ که حکومت راهها را بست تبدیل به یک جریان مقاومت شد. مقاومت در مقابل قدرتی که از حق اولیه انسانها مانند حق اجتماع انسانها در کنار یکدیگر جلوگیری می کند.هر چقدر فشار حکومت بیشتر می شود اتحاد ترکها و توافق ایشان بر خواسته های حداقلی و طبیعی شان جدی تر می شود.بنابراین امروز هیچ ترکی از رفتن یا نرفتن به قلعه بابک صحبت نمی کند بلکه سخن از چگونه رفتن است.

بعد التحریر:نمی توان از قلعه بابک حرف زد و از دلاورانی که هر ساله بیرق از دیگری گرفته و چراغ آن قلعه را زنده نگه داشتند سخن نگفت.امروز عباس لسانی وارد چهارمین هفته اعتصابش شد.نمی دانم چه حالی دارد بدن نیمه جانش.امروز چنگیز بخت آور اعتصاب آغاز کرده است.اما حتی از محل نگهداری غلامرضا امانی اطلاعی ندارم.بیشتر از ۱۵۰ نفر دیگر نیز در زندانهای مختلف آذر بایجان زندانیند.هنوز هیچ روشنفکر فارسی از عمق فاجعه ای که در سرزمینم در حال وقوع است خبر ندارد یا نمی خواهد بداند و هنوز هیچ دولتی در دنیا نسبت به سلامت عباس لسانی و وضعیت حقوقی دهها زندانی ابراز نگرانی نکرده است.