baybek

Wednesday, June 23, 2004

بابك خرمدين؛ كسي که شايسته است او را بشناسيم


صدای ارومیه:


بابك خرمدين؛ كسي که شايسته است او را بشناسيم


در طي قرون نخست اسلامي ، شورش ها و قيام هاي متعددي عليه حاكميت و استيلاي اعراب بر ايران در كوشه و كنار كشور بر پا گرديد . صرف نظر از تضاد عقيدتي برخي رهبران اين قيام ها با اسلام ، وجه مشترك اين شورش ها نارضايتي هاي ناشي از ظلم و ستم و برتري جويي هاي اعرابي بود كه از سوي خلافت عربي حمايت مي شدند . از مهمترين اين قيام ها در دوران خيزش ايرانيان براي احياي استقلال از دست رفته خويش ، در فاصله سال هاي 200 الي 223 هجري مقارن با خلافت »مأمون« و »معتصم« عباسي، قيام بابك خرمدين در آذربايجان بود . اين نوشتار مروري گذرا دارد بر زندگي و انديشه بابك .


قبل از پرداختن به بابك بايستي ياد آور شد كه باز سازي چهره هاي تاريخي مانند بابك با استفاده از نوشته هاي مورخين ، به تمامي ميسر نيست ، زيرا برخي مورخين چهره او را مخدوش كرده اند و از او يك فتنه انگيز و ياغي و فاسد ساخته اند .


درباره تولد بابك بين مورخين اختلاف نظر وجود دارد . »ابوحنيفه دينوري« او را از نوادگان ابومسلم خراساني مي داند . ا»بن النديم« كه نوشته هاي او درباره بابك آكنده از غرض و كينه است ، او را فرزند نامشروع مردي روغن فروش و زني يك چشم مي داند .


وابستگي هاي مورخان دستگاه قدرت و تعصبات ديني آنان، نوشته هاي آنان را محشون از اضافه سازي ها و داستان هاي بي اساس در جهت تخريب چهره هاي رهبران ضد خلافت عباسي نشان مي دهد . بابك در جوانب تبريز و كوهستان هاي آن به پيشه وري و گاو چراني مشغول بود و از اين رهگذر با انديشه هاي خرميان آشنا شده و با آنان و رهبر آنها »جاويدان بن سهل« ( شهرك ) پيوند يافت .


جاويدان بن سهل در زمان خلافت هارون الرشيد عباسي رهبري و هدايت خرم دينان را بر عهده داشته است . خرم دينان ( خرميان ) گروهي از طرفداران نهضت و تعاليم مزدك و بقاي ياران ابومسلم و ناراضياني بودند كه از مدت ها قبل در آذربايجان، طبرستان ، ري ، همدان و اصفهان فعاليت مي كردند .


بعد از مرگ جاويدان، بابك به رهبري خرم دينان رسيد و به روزگار خلافت مأمون عباسي در حدود سال 200 هجري در آذربايجان سر به شورش برداشت. گفته مي شود حاتم بن هرثمه والي عباسي ارمنستان كه پدرش به تحريك وزير مأمون - فضل بن سهل - به قتل رسيده بود ، از شورش بابك اطلاع داشته و او را تحريك و حمايت مي كرده است .


شورش بابك بر بنياد ضديت و دشمني با عربيت شكل گرفت . اين نهضت يك نهضت ضد فئودالي بود . اراضي و زمين هاي آذربايجان در اين زمان به صورت اطلاعاتي تحت حاكميت فئودال ها و زمين داران و اشراف عرب در آمده بود .


در كنار غصب زمين هاي دهقانان و روستائيان ، بر آنها فشار ظلم نيز مي رفت . بابك در يك چنين موقعيتي توانست ناراضيان از دستگاه خلافت و اعراب را كه عموماً از دهقانان و شبانان و طبقات پايين جامعه بودند به گرد خويش جمع آورد و تدارك يك شورش بزرگ را ببيند . قيام بابك منافع و حيات اقتصادي اجتماعي فئودال هاي بزرگ عرب را به خطر انداخت و مايه وحشت زمينداران بزرگ و دستگاه خلافت عباسي گرديد .


روستائيان و دهقانان خرده پا كه سال هاي سال از برتري جوئي و سنگيني جزيه و خراج و تحقيرها و تبعيض هاي نژادي حاكميت عربي رنج و مرارت كشيده بودند ، دسته دسته به بابك پيوستند . بدينسان يك مقاومت ملي گسترده در آذربايجان عليه خلافت عباسي شكل گرفت. گسترش نهضت بابك و كشته شدن مالكان و صاحبان زمين و مصادره شدن اموال آنان و بر هم خوردن اقتدار و حاكميت خلافت در آذربايجان ، خليفه مأمون عباسي را به چاره انديشي در دفع شورش بابك ناگزير ساخت .


مأمون عباسي اين قيام را خطر بزرگي براي خلافت مي دانست ، چندين بار سپاهيان خود را براي دفع و سركوب خرم دينان فرستاد . اما بابك توانست چندين شكست بر سرداران عرب و ترك خليفه وار د نمابد و حتي سردار بزرگ محمدبن حمد طوسي در 214 در مصاف بابك كشته شد . با اين پيروزي ها ، ‌شورش خرم دينان گسترده تر شد و اصفهان را نيز در بر گرفت . بابك توانست مناطق وسيعي درآذربايجان وآران را تحت سلطه خويش در آورد. البته در پيروزي هاي او ، موقعيت خاص جغرافيايي آذربايجان بسيار مؤثر افتاد . مأمون عباسي قبل از آنكه بتواند اين شورش را سركوب سازد، به سال 218 درگذشت و معتصم به جاي او بر تخت خلافت جلوس نمود . هدف نخستين و اصلي معتصم دفع شورش بابك بود .
شكست پياپي سپاهيان خليفه- بابك را به قدرت بلامنازع آذربايجان مبدل كرد و قلعه »بذ« محل استقرار بابك به نماد مقاومت ملي در برابر خلافت عربي تبديل شد .


امپراطوري بيزانس و حكام ارمني ارمنستان كه هر كدام سود خويش را مي جستند ، پنهان و آشكار از قيام بابك حمايت مي كردند . با بالا گرفتن كار بابك ، معتصم كه خلافت را در معرض خطر و اضمحلال مي ديد، سردار ايراني وظاهراً مسلمان خود »افشين« از شاهزادگان اشروسنه را در 221 با سپاهي انبوده به سركوبي بابك فرستاد .


افشين در مدت سه سال جنگ و گريز نتوانست كاري از پيش ببرد . در نهايت افشين در صدد برآمد با نيرنگ و خدعه بر بابك دست يابد . اين شيوه كار ساز افتاد و بابك قلعه را ترك كرده و به ارمنستان پناهنده شد . بابك از شاهزاده ارمني »سهل بن سنباط« انتظار ياري داشت . اما سهل به اصرار فرستادگان خليفه ، بابك را تحويل افشين داد .


اما افشين او و برادرش عبداله را در سال 223به سامرا پايتخت جديد دولت عباسي آورده در سامرا با تحقير دو برادر شورشي را بر خييل نشانده و در شهر گرداندند .


تراژدي مرگ بابك حماسه اي از استواري و پايداري و مردانگي را خلق كرد . داستان قتل بابك را »خواجه نظام الملك« كه خود از مخالفان بابك بود چنين آورده است :


» چون معتصم را چشم بر بابك افتاد ، گفت : اي سگ ! چرا در جهان چنين فتنه انگيختي ؟ هيچ جواب نداد . تا هر چهار دست و پايش را بريدند و چون يك دستش بريدند . دست ديگر در خون زد و و روي خود ماليد و همه روي خود از خون خود سر خ كرد
معتصم گفت : اي سگ ! اين چه عمليست ؟


گفت : در اين حكمتي است ، شما هر دو دست و پاي مرا خواهيد بريد و گونه روي مردم از خون سرخ باشد . چون خون از روي رود رو زرد شود ، من روي خويش از خون خود سرخ كردم تا چون خون از تنم بيرون شود، نگويند كه رويش از بيم زرد شد و ...«‌.
چون بابك به قتل درآمد، دستگاه خلافت عباسي خود را از تهديد و خطر بزرگي كه 23 سال لرزه به اندام خلافت انداخته بود ، رها ساخت .


آرامش براي مدتي در آذربايجان برقرار شد ، اما نهضت خرم دينان با مرگ بابك از بين نرفت ، بلكه خرم دينان مدتي بعد با اشكال گوناگون اعتراض خويش را به حكومت عربي نشان دادند . گفتيم كه سخن گفتن درباره چهره واقعي بابك ، به دليل آلوده بودن منابع تاريخي به بغض و كينه و ناراستي ، قدري مشكل است ، اما در مورد آئين او مي توان گفت كه اين آئين آميخته از عقايد مزدك - زرتشت و مسيحيت بوده است .


عقيده خرم دينان به تناسخ پيوند و تأثر آنان از بودائيان را ظاهر مي سازد . در انديشه بابك تمام اديان برابر بوده و مدارا با آنان لازم است . او دلخوشي و خرسندي و شادماني را ترويج مي داد . اظهارات برخي مورخين و انتساب اعمال غير اخلاقي به بابك وپيراونش قبل از اينكه پايه واقعيت و راستي داشته باشد ، وابستگي آنان به خلافت و تعصبات ديني ايشان را نشان مي دهد . در اندشه اين مورخين چون خليفه جانشين خدا در زمين بود ، بنابراين هر حركتي بر ضد خلافت مطرود و محكوم مي شد . ناگفته نماند كه برخي از پيروان بابك در شهرهاي مختلف مرتكب جنايت هاي فراواني شدند كه معلول نارضايتي و خشم آنان بوده است . نهضت بابك ، يك نهضت اجتماعي بود كه در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي. يك نهضت ضد فئودالي و ضد عربي فعاليت مي كرد كه در صدد استيفاي حقوق دهقانان و احياي مالكيت دهقانان و روستائيان بود .


در انديشه بابك، سرنگوني خلافت عربي و استقرار يك حكومت ايراني جايگاه اصلي را داشت . برخي منابع معتقدند كه ميان بابك و افشين و مازيار - حاكم طبرستان كه شورش كرد- ارتباط بوده است كه البته خيانت افشين ، نقشه اين سه را كه عبارت از ساقط كردن عباسيان و روي كار آوردن يك حكومت ايراني بود عقيم گذاشت .


»ابن اسفنديار« در تاريخ طبرستان از قول مازيار آورده است كه افشين و بابك .و مازيار عهد و پيمان كرده بودندكه دولت را از عرب بستانند و ملك و جهانداري به خاندان كسرويان نقل كنند .
قيام بابك در يك نتيجه گيري كلي و صرف نظر از آئين و برخي اعمال منفي پيروانش، يك نهضت اجتماعي معلول نابرابري هاي اجتماعي ، اقتصادي و نارضايتي و ظلم و ستم و زياده طلبي اعراب و حاكميت عربي بود . قيامي كه توانست ريشه هاي عميقي در بين طبقات مستضعف جامعه و حتي اشراف ايراني پيدا كند .



نهضت بابك تبلور يك قيام و مقاومت ملي عليه حاكميت بيگانه اي بود كه دو قرن سكوت و رخوت و ركود بر ايران تحميل كرده بود و استقلال و حيات سياسي - اجتماعي ايرانيان را به مخاطره افكنده بود. نهضت بابك را بايستي آخرين حلقه از شورش ها و قيام هايي دانست كه در تصادم و برخورد ايرانيت و عربيت بوجود آمد و تلاشي بزرگ بود براي احياي استقلال ايران.


پي نوشت ها :
1 - دينوري، ابوحنيفه . اخبارالطوال (متن عربي) . انتشارات الشريف الراضي، 1415 ، ص 402 .
2 - ابن نديم، الفهرست . ص 480 .
3 - اشپولر ، برتراند، ايران در قرون نخستين اسلامي ،‌جلد اول ، تهران - علمي و فرهنگي، 1369 ، چاپ سوم، ص 366 .
4 - اشپولر ، همان ، ص 104 : يعقوبي ، احمدبن اسحاق ، تاريخ يعقوبي، ج دوم ، تهران ،‌علمي - فرهنگي، 1371 ، ص 485 .
5 - زرين كوب، عبدالحسين ، تاريخ ايران بعد از اسلام ، تهران، اميركبير ، 1371 ، ص 460 .
6 - نظام الملك ، سياست نامه. به تصحيح عباس اقبال ، تهران ، اساطير ، 1375 ، ص 286.
7 - نظام الملك ، همان ، ص 287 ، اشپولر ، همان ، ص 370.
8 - اپولر ، همان ، صص 9 - 368 .
9 - ابن اسفنديار ، تاريخ طبرستان. به تصحيح عباس اقبال ، ج اول، تهران ، 1320 ، ص 220 .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home